کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...
کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

کلبـــــــ♥ـ♥ــــه عآشقـــــ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـــآنها�...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیرود...

دل نوشته های زنده یاد پناهی

سیاه سیاهم
با زرد هماهنگم کن استاد!
گاه حجم یک کلاغ
کنتراست یک تابلو را حفظ میکند
 
 
 
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
واندکی سکوت......
 
 
ما چیستیم ؟!
جز ملکلولهای فعال ذهن زمین ،
که خاطرات کهکشان هارا
مغشوش میکند !
 
 
گز میکند خیابانهای چشم بسته از بر را
میان مردمی که حدودا میخرند و
حدودا میفروشند
در بازار بورس چشمها و پیشانی ها
و بخار پیشانیم حیرت هیچ کس را بر نمی انگیزد...

کودکی ام...

بهزیستی نوشته بود:
 
شیر مادر, مهر مادر, جانشین ندارد
 
شیر مادر نخورده مهر مادر پرداخته شد
 
پدر یک گاو خرید
 
و من بزرگ شدم
 
اما هیچکس حقیقت من را نشناخت
 
جز معلم ریاضی عزیز ام
 
که همیشه می گفت
 
گوساله, بتمرگ

دل نوشته های زنده یاد پناهی



میزی برای کار کاری برای تخت تختی برای خواب
خوابی برای جان جانی برای مرگ مرگی برای یاد
 یادی برای سنگ این بود زندگی....
***************
می‌دونی"بهشت" کجاست ؟ یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب !
بین ِ بازوهای ِ کسی که دوستش داری.